فاطمه هوو من میشود
دخترم عشقم این روزا اینقد کارای بامزت زیاد شده که دلم نمیاد ننویسم این روزا که هوو من شدیبه محض اومدن بابایی میدوی بغلش میگی سلام بابایی اونم با شوق میپری بغلش و بوسش میکنی بعدم همراهیش میکنی که لباساشو عوض کنه بعدم میشینی بغلش دستاتو دور گردنش میندازی و میگی بابایی مال خودمهمال منه مال منه مامان نیا برو و اصلن اجازه نمیدی نزدیک بابا بشینم به محض نزدیک شدنم گریه میکنی بابا رو محکم تر بغل میکنی و منو میزنی موهامو میکشی و بازم میگی بابا مال منه برو عجب زمونه ای شده خوشبحال بابایی خدایی با وجود فاطمه نیازی به حوو ندارم قربون حوو کوچولوم بشم ماشالا زبونت خیلی باز شده صبحا که بیدار میشی میگی بابا کجاست میگم سر کار بعد میگی بابا کی میاد منم میگم شب جملاتی که میگی خیلی زیاد شده مامان بیا عم بخور مامان بریم بیرون از اینا میخام و....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی