فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

نخود مامان

اولین جمله

یادم رفت ثبت کنم  اولین جمله ای که نخودم گفت بابا نیستش صبح که بیدار شد دید بابایی رفته بهم گفت مامان بابا نیستش  
10 تير 1392

بدون عنوان

دیروز با خاله ها رفتم دهکده ابی شما رو راه نمیدادن اخه نخود هستی پیش مامانی موندی اصلن بم خوش نگذشت خیلی دلم برات تنگ شد ٨ صبح رفتیم ٨ شب اومدیم دیگه دا شت اشکم در میومد دلم برا بابایی هم تنگ شد اممممممممممممممممممممممممما وقتی برگشتم مامانی گفت از صبح بت پستونک نداده میخاد از پستونک بگیرتت شبم خونه مامانی موندیم تو موفق شدی یک شبانه روز پستونک نخوری امروزم روز دومه ممنون مامانییییییییییییییی
10 تير 1392

یه خبر ججالب

بیست و دو خرداد دخملم خیلی تصادفی از عدد یک تا سه شمرد... خاله شمیم داشت ازش عکس میگرفت و گفت یک و فاطمه هم گفت دو سه.. من و خاله شمیم کلی دوق کردیم و جیغ زدیم!!!!!!!!!:))
22 خرداد 1392

خاله بازی

خدا رو شکر دخملم خوب شد یه عکس از دخملی میزارم در حال خاله بازی البته از این اتفاقا کم میفته
22 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نخود مامان می باشد