مبارزه
دخترکم من وتو روزای خوبی رو پشت سر نزاشتیم یک هفته ایمیشه در حال مبارزه با این ویروس خیر ندیده ایم دیشب خونه مون برگشتیم خدا رو شکر بهتر شدیم اما کاملن خوب نشدیم سرفه ها همچنان ادامه دارد ومنم سر درد شدید و همچنان بینی ام اویزوناز٥ شنبه تا یکشنبه همه داروهاتو سر وقت مامانی میداد بنده خدا ساعت میزاشت تا نصف شبم پاشه و داروتو سر وقت بده اما تبت همچنان ادامه داشت و یک شنبه خیلی بی حال شدی و همش خواب بودی و جالب اینجاس منم مثل تو و مادرم بنده خدا طبق معمول جور ما رو میکشید خدا رو شکر یکشنبه با اینکه تعطیل بود اما دکتر بیدار مغز معب بود واقعن دکتر خوبی اه من هر وقت به بن بست میرسم میبرمت اونجا بابا و مامانی تو رو بردن من نا نداشتم راه برم دکتر برات امپول نوشته بود بمیرم مامانی گفت خیلی گریه کردی ولی به لطف خدا دیگه تب نکردی خدا رو شکر بعد اینکه اومدی بابا منو برد دکتر و منم ٢ تا امپول زدم خلاصه با اینکه یک شنبه ولادت بودو جشن منو تو خیلی مریض بودیم باز خدا رو شکر میکنم که هنوز چشمای قشنگتو دارم دوستت دارم دخترم انشالا تنت همیشه سالم باشه