درباره دخترم
سلام به عروسکم که وقتی از خواب بیدار میشه البته معمولن ظهرا میگه مامان بیا کارت دارممنم که میرم زودی میگی پایین میخای از تخت بیای پایین عشقم از پلیس میترسه ماجراش مفصله یک شب که داشتیم به خونه برمیگشتیم تو کوچه بغلی کلی پلیس جمع شده بود یه پسری بد جور مست کرده بود و اربده میکشید من از بابایی پرسیدم چرا پلیس اومده عشقم فکر کرد اون که اربده میکشه پلیسه بابایی بهش گفت پلیسا خوبن و..... اما کو گوش شنوا راستش ما هم از خدامون بود نخود از چیزی بترسه از اون موقع هر وقت حرف گوش نمیده میگیم الان زنگ میزنیم پلیسببخشید اقاهای پلیس هر وقت بابا یی میخاد بره بیرون و یا هر کس دیگه فاطمه کلی گریه میکنه ما هم از این ترفند استفاده میکنیم که بابایی رفت پلیسو ات کنه تا فاطمه رو نگیره اونم قبول میکنه وقتی بابایی میاد بهش میگه بابا پلیسو ات کردی؟ بابا هم میگه بلهعمو سرمد به نخود میگه زلزله و جالبه که فاطمه عمو رو که میبینه میگه زلزله٠ دخترم دیگه خودش کفشاشو پاش میکنه قربون دخمله مستقلم .پی پی که میکنه میگه پاشو مامان عوضم کن بریم دستشویی باورم نمیشه داره حرف میزنه عاششششششششششششششقتم