تولد خاله اسیل
امروز تولد خاله اسیل بود تولدشو تبریک میگم بازه مراسم کیک خورون خونه مامانی مایده بود عکس نگرفتم چون دل و دماغ نداشتم عصری با مامانم و فاطمه رفتیم که هدیه بخریم امااااااااابازم تصادف نمیدونم مردم چرا اینطور میرنمن داشتم راه خودمو میرفتم یک دفعه بهم چسبید ولی چون به پشتش زدم من شدم مقصر اون لحظه فقط به فاطمه فکر کردم ٢٠ دقیقه صبر کردیم افسر بیاد اخرش من مقصرهم ماشین من داغون شد هم باید خسارت اونو بدم این شد ٢ بار تصادفکلی ناراحتم خواب به چشمم نمیاد ولی با این حال باز خدا رو شکر ما چیزیمون نشد شاید برا همیشه با رانندگی خداحافظد کنم همش به این فکر میکنم اگه واسه مامانم یا نفسم فاطمه اتفاقی میفتاد من چیکار میکردم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی